اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۲

یقه مو که ول کرد افتادم روی زمین.
تهیونگ به یه دیقه ای تمام مدارک رو جمع کرد و داد زد: زود باش باید بریم..

جوابشو ندادم که یهو اومد و کولم کرد و گفت: چرا فکر میکنی اگه بمونی اتفاقی نمیوفتع!؟؟

با گریه گفتم: اونا کاری با من ندارنـ..!!

تهیونگ داد زد: اونا اگه بگیرنت ب جزم خیانت به پلیس و همکاری با مافیا اعدامت میکنن!! فکر کردی چرا رفتن و خونتون رو بهم ریختن!

یا گریه گفتم: من این زندگی رو نمیخواممم... چرا هردقیقه ش بهم بد میگذره؟؟ چرا زندگی نمیزاره یکم لبخند روی لبم بمونه؟؟؟(حرف همه ی ما وقتی ناامید میشیم)

از خونه بیرون زدیم...تهیونگ یه کنترل توی دستش بود! وقتی دکمش رو زد یهو خونه منفجر شد!!!

با ترس جیغغغ زدمم.
تهیونگ منو انداخت توی ماشین و روند سمت جایی نامعلوم.

همه جمع شدن اونجا...کار تهیونگ اشتباه بود. با اینکارش پلیسا رو تحریک کرد. امکانش هست ک اونا بتونن پرونده رو حل کنن.

هرلحظه پدرم میومد جلوی چشمام...

.............................................
_دخترم...تو از این ازدواج مطمئنی؟

با لبخند گفتم: اره باباجونم، زندگی کردنم کنار اون مرد حس خوبی بهم میده در حالی ک اون بهم هیچ حسی ندارع!

بابا لبخند زد و گفت: تو رو نمیزنه مگه نه؟

ب زور خندیدم: نه باباجونم، بابا فقط...من یکم پول میخوام...

بابا لبخند زد: خیلی خب باشه، بیا اینم پول...

تعجب کردم: بابا ولی این خیلی زیاده!!!

بابا لبخند تلخی زد: این حقوق سه ماه که کارکردم! همش برای تو دختر قشنگم! مراقب خودت باش:)❤


با فکر کردن بهش باعث شد دوباره گریم بگیره. اینبار انگار دوباره با گریه کردنم رفته بودم روی مخ تهیونگ چون یهو با عصبانیت داد زد: دفعه دیگه صدای گریه تو بشنوم از ماشین پرتت میکنم بیرون! فهمیدی یانهع؟؟؟؟

#تهیونگ

وقتی صدای گریه ا. ت رو میشنوم دست و پامو گم میکنم، مغزم از کار میوفته...الان توی این موقعیت...جون ا. ت در خطره! مرگ خودم برام مهم نیست! ولی بازم میگم نمیزارم حتی کوچکترین اسیب رو به ا. ت بزنن!
دیدگاه ها (۱۰)

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۳

خدایی حقم نیست صد و شصتایی بشم؟؟ 🥺💔

اولیم مافیایی که منو بازی داد. پارت۳۱

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۳0

اولین مافیایی که منو بازی داد. پارت۲۹

شوهر دو روزه. پارت۷۴

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط